سفارش تبلیغ
صبا ویژن

225- شاخص های خطّ امام (بخش 2)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

سلام

***

سخنرانی حجت‌الاسلام سید حمید روحانی پیرامون مولفه های خط امام : 

آیا آدمی که شهوت قدرت، وجودش را فرا گرفته پیرو خطّ امام است؟!!!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی یفْقَهُوا قَوْلِی

...

شاخص های خطّ امام (بخش 2)

از ویژگی های دیگر حضرت امام دوری از اختلاف بود. امام از آن روزی که نهضت را آغاز کردن تا آن روزی که فوت کردند سعی کردند در اختلاف ها داخل نشوند. شاید یکی از دلایلی که امام را از ترکیه به عراق تبعید کردند این بود که می خواستند امام را در نجف دچار اختلافات داخلی کنند؛ چون می دانستند که در آن جا اندیشه های زیادی وجود دارد. از آن روزی که امام وارد نجف شد، شبنامه های زیادی علیه او منتشر شد. در یک شبنامه به امام نسبت های ناروایی را نسبت داده بودند. دو تن از اساتید نجف که هردو زنده و در ایران هستند این شبنامه را خدمت امام بردند و عرض کردند که یا خودتان از خودتان دفاع کنید و این را تکذیب کنید و یا به ما اجازه بدهید ما از جانب شما این شبنامه را تکذیب کینم. امام فرمود: دیگر مجالی برای دفاع از خود نمانده است، اگر مجالی باشد باید از اسلام دفاع کنیم. چطور می توان باور کرد کسانی که ادعای خط امام را دارند و راه امام را شناخته باشند ولی در جهت فتنه و آشوب حرکت کنند. امام در سال 1358 وضع امروز ما را پیش بینی کردند: من حالا به شما می گویم، سنم اینقدرها نیست و ممکن است قبل از این حرف ها از میان شما بروم، لکن شما یادتان باشد این برنامه ای را که الان دارند برخی از مغرضین می ریزند وجوان های ما را گول می زنند، این برنامه برای این است که آمریکا را بر ما مسلط کنند، همه ی این ها که با شما دشمنند شروع کردند به این که ایران یک مملکت هرج و مرجی است، نظام ندارد این مملکت، مثل حیوانات همه به جان هم ریختند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف می کنند، هیچ کس از هیچ کس حرف نمی شنود، یک همچو ملتی محتاج به قیم است، دنیا حکم می کند که ایران محتاج به قیم است، قیم باید برایش تراشید، راه را باز می کنند تا یک قیمی مثل رضاخان یا محمدرضاخان بالاسر ما بیاورند.(7/10/1358)

هنوز یک سالی از پیروزی انقلاب نگذشته که امام هشدار می دهند که اگر شما به این فتنه گری ها ادامه بدهید و به جان هم بیافتید، نیاز به قیم دارید. حالا اون کسی که می‌آید و می گوید که من فلان جا رفتم 100 نفر به نفع من و 10 نفر علیه من بودند و من باز ادامه می دهم؛ این همان کمک به فتنه ای است که امام در سال 58 هشدار آن را داده بودند. تو نه تنها در خط امام نیستی بلکه در خط آمریکا هستی، را را برای آمریکا و رژیم صهیونیستی هموار می کنی، چگونه شما ادعای خط امامی را داری که به این فتنه دامن می زنی. امام در صحیفه می گوید که ممکن است وقتی این قضیه اتفاق می افتد من در بین شما نباشم، اما بدایند که چنین نقشه ای در کار است. خط امام با فتنه گری و اختلاف افکنی منافات دارد. ممکن است این ها بگویند که ما بیاییم و شما به جوان ها بگویید که با ما کاری نداشته باشند. جوان های مملکت را نمی توان دهانشان و دست و پایشان را بست و این خلاف آزادی و دمکراسی است که شما از آن دم می زنید؛ جوان از تو ناراحت و عصبانی است، از توطئه ای که کردی، از خیانتی که کردی، از دروغ هایی که گفتی؛ قهرا این جوان با تو برخورد می کند؛ به تو اعتراض می کند. اما اگر تو واقعا خط امامی هستی فکر کن که داری چه کار می کنی و به نفع چه کسی به صحنه می آیی. خط امام حمایت از حزب الله است، کسانی که خط امام را قبول دارند باید بدانند که امام حزب الله را صاحبان اصلی انقلاب می داند و در راه دفاع از حزب الله به همه توصیه می کند: اینک به تمام متصدیان امور و دستاندرکاران مملکت هشدار می دهم که قدر این جوانان حزب اللهی را بدانید و از آن ها قدر دانی کنید و آن ها را تشویق کنید و در آغوش محبت خود حفظ کنید، این ها بودند که ایران را نجات دادند و از این پس این ها هستند که انقلاب را پاسداری می کنند، همین ها هستند که با صرف هزینه ای کم در ظرف مدت کوتاهی با روشن بینی خاص خویش، کارهای تعجب آوری نمودند که گمان نمی شد در ایران بتوان انجام داد؛ این مغزهای متعد باید تشویق شوند تا شکوفا گرددند، مسئولین صاحبان اصلی انقلاب را با بهانه های بی اساس پس نزنند، تا به جای آنان کسانی که وارثان رژیم گذشته و وابستگان آن ها هستند جایگزین کنند، البته باید از متخصصان متعد و یا لااقل غیرمعاند استفاده شود، لکن نه به قیمت کنار گذاشتن صاحبان اصلی انقلاب که جوانان حزب اللهی هستند؛ چشم ها و گوش ها را باز کنید که دشمنان حیله بازان کارکشته هستند و ممکن است از ساده دلی شما استفاده کنند و مراکز حساس را کم کم به دست گیرند و انقلاب را به سوی غرب یا شرق بکشانند.

امروز کسانی که حزب اللهی ها را آشوب گر می خوانند، حزب اللهی را آدم وحشی می دانند، این ها در خط امامند؟ خط امام دفاع از حزب اللهی هاست.

{بخش پرسش و پاسخ:}
نظر شما در مورد شعار مرگ بر روسیه و مرگ بر چین چیست و نسبت آن با خط امام را بفرمایید؟

خط امام شعارش نه شرقی نه غربی است. باید ببینیم منظور کسانی که این شعارها را می دهند چیست. اگر منظورشان این است که شعار مرگ بر آمریکا ندهیم که امام این مسأله را مشخص کرده است: بعضی ها شعار مرگ بر شوروی سر می دهند تا مرگ بر آمریکا فسخ بشه و خطر اصلی فراموش بشه. امام جمله ای در سال 1343 وقتی بر علیه کاپتیلاسیون صبحت کردند، دارند: آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هردو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، اما امروز سروکار ما با آمریکاست. امروزه هم دشمن اصلی ما امریکاست؛ به عنوان یک کافر حربی که در قران دستور داده شده است که به کافر حربی نزدیک نشوید و با او مبارزه کنید. اگر منظور از مرگ بر آمریکا و مرگ بر روسیه این است که ما دشمن اصلی را، کافر حربی را و کسی که کمر به نابودی اسلام و انقلاب و ایران بسته، کسی که می خواهد بار دیگر ایران را پایگاه خود قرار دهد و ایران را اشغال کند و استقلالی را که پس از چند قرن عاید ما شده است را از بین ببرد، این امر یک خیانت است. این درست است که ابرقدرت ها، چه روس، چه آلمان، چه فرانسه، چه آمریکا، چه چین هیچ کدام به فکر منافع ما نیستند و همه در فکر این هستند که به نحوی بر منافع ایران تسلط پیدا کنند، امام چه شده است که امروز ما باید دشمن اصلی را رها کنیم و مرگ بر روسیه و مرگ بر چین بگوییم؟ لا اقل این است که به عنوان یک دشمن حربی در مقابل ما نیاستاده اند و توطئه ای برعلیه ما ندارند. الان روسیه و چین نگران از این هستند که ایران مجهز به سلاح اتمی شود؛ هم از اسلام می ترسند و هم از این که ایران به حرف دنیا گوش نمی دهد و این برایشان خطرناک است؛ اما با وجود این مجبورند به نحوی با ایران به صورت کج دار و مریض رفتار کنند. این هم دنباله آن شعار صهیونیستی نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران است که مقدمه است تا ایران را اشغال و نابود کنند. در حقیقت می توان گفت این خط یک خط موازی است. یعنی این که ما بیاییم و یک شعاری مطرح کنیم و مردم را از دشمن اصلی منحرف کنیم و مسائل جانبی را بزرگ جلوه دهیم. این که دیدید در روز قدس بر روی شعار مرگ بر اسرائیل خط قرمز کشیدند همین مسأله را دنبال می کردند. جناب رئیس جمهور دموکرات مآب می گوید که مرگ نگویید و ما از مرگ بدمان می آید و ما به دنبال صلح و سازش هستیم.

آیا موسسه تنظیم و نشر امام وظیفه خود را به خوبی انجام داده است؟
من اگر مسئول موسسه تنظیم و نشر آثار امام بودم می دانستم که وظیفه ام چیست. الان این وظیفه به عهده ی شخص دیگری است.
چطور ممکن است کسانی که از ابتدا با امام بودند و از نزدیک نزد امام مبارزه کردند خط امام نباشند؟

این دلیل نیست که چون یار و نزد امام بودند، چون خیلی از کسانی بودند که فرزند پیامبر و امام معصوم بودند و از راه منحرف شدند. نکته ای که هست این است که برخورد با بعضی از نزدیکان و یاران امام ممکن است دو جنبه داشته باشد: یکی این که با کوبیدن این اشخاص می خواهند امام را بکوبند و یا این که نه و آن ها از مسیر امام منحرف شدند. باید بین این دو تفاوت گذاشت.

چرا شما از مجمع روحانیون مبارز خارج شدید؟

بنده اصلا وارد نشده بودم تا خارج شوم. آقای کروبی در طول ایام عید نوروز که بنده شهرستان بودم، اسم ما را بدون اطلاع به عنوان کسانی که بنیانگذار مجمع روحانیون مبارز بود گذاشته بود. ابتدا می خواستم که تکذیب کنم که دو مسأله مانع شد: اول به خاطر رفاقتی که با آقای کروبی داشتم و نمی خواستم آبروی ایشان را ببرم. نکته ی دوم این که وقتی آقای ری شهری با امام ملاقات کردند و امام گفته بودند که دو جناح مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت باید جدا باشند. بنده هیچ گاه عضو نشدم ولی در جلسات آن ها شرکت می کردم و می خواستم ببینم حرفشان چیست، مشکلشان چیست، تفاوت آن ها با دیگر روحانی ها در چیست. در مدتی که با آقایان رفت و آمد داشتم متوجه شدم که جز مسأله ی قدرت چیز دیگری نیست. ما در اسلام یک سیاست داریم و یک سیاست بازی. سیاست در اسلام مقدس است. تدبیر اداره جامعه امری مقدس است. اما سیاست بازی در اسلام محکوم است. فرق امام با دیگران این است که امام سیاستمدار بود ولی سیاست باز نبود. با مردم صداقت داشت. روزی که امام آتش بس را در سال 1367 پذیرفت سیل جمعیت به سوی جبهه ها سرازیر شد. فرماندهان جنگ و جبهه به امام خبر دادند که الان فرصت خوبی است تا به عراق یک حمله ی برق آسا داشته باشیم و زمین را اشغال کنیم تا اگر فردا به پشت میز مذاکره نشستیم اقلا چیزی داشته باشیم. امام فرمودند ما وقتی که آتش بس را پذیرفتیم دیگر حمله نمی کنیم. اما آقایون تا زمانی که امام هست و تا زمانی که در جامعه شعار مرگ بر آمریکا هست به شدت ضد آمریکا باشند، اما وقتی به قدرت رسیدند همه ی شعارها کنار گذاشته می شود. از آقای کروبی وقتی آقای خاتمی به قدرت رسید سوال کردم که چی شد که شما یکدفعه تغییر موضع دادید. گفت که امروز دیگر شعار مرگ بر آمریکا برد ندارد. امام آن چه را به مصلحت کشور و ملت بود آن را انجام می داد، خواه بپذیرند و خواه مخالف باشند. حاج احمد آقا تعریف می کرد زمانی مردم در حسینیه جماران جمع شده بودند و شعار درود بر خمینی سر می دادند، امام رو به حاج احمد آقا می کند و می گوید اگر این مردم شعار مرگ بر خمینی هم سر دهند برای من فرقی نمی کند. آقای اشراقی تعریف می کردند که بنده پیش امام رفتم و گفتم: شنیده ام که می خواهید بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کنید، این کار را نکنید، چون بنی صدر در بین مردم محبوبیت دارد. امام گفت: وظیفه ی من این است که بنی صدر را از فرماندهی کل قوا عزل کنم حتی اگر شعار مرگ بر خمینی را در سرتاسر کشور به گوش خودم بشنوم. شیخ حسینعلی منتظری یک روزی با دنیا اعلام جنگ می کرد، نهضت های آزادی بخش را تشکیل می داد، با نهضت های آزادی بخش جهان مرواده برقرار می کرد، امروز می گوید کار غلطی بود آن ها کردند و منم همان وقت گفتم!

نظر امام در مورد انجمن حجتیه را چه بود؟

حضرت امام در مورد انجمن حجتیه به شدت نظر منفی داشت. امام یک ویژگی داشت و آن این بود که در مورد هیچ گروه یا فردی به صراحت اظهار نظر نمی کرد. اما پیدا بود که امام مآخدی دارند که از اعتراف این گروه نشان می دهد. به شدت از این گروه احساس خطر می کرد و به شدت نگران این تشکیلات بود. سال 43 که امام از زندان آزاد شدند آقای حلبی رهبر انجمن حجتیه به دیدار امام آمدند؛ وقتی وارد مجلس شد امام یک نگاه تند و تنفر آمیز به او کرد که همه متعجب شدند که چه شده است. امام چیزی نگفت. امام از دو گروه احساس خطر می کرد: یکی باند مهدی هاشمی برادر داماد آقای منتظری بود که بعدا دیدیم که چه جنایاتی را مرتکب شدند و دیگری انجمن حجتیه بود. امام در نطقی هشدار نسبت به انجمن حجتیه دادند و آن ها اعلام کردند که ما انجمن را به امر امام منحل کردیم و دیگر هیچ تشکیلاتی نداریم. اما در همان زمان گزارشی رسید که در همان زمان با نهضت آزادی علی رغم اختلافات فاحشی که بین آن ها هست جلسه دارند و با هم برای انجام کارهای سیاسی مشورت می کنند. در تمام دوران مبارزه جوان ها را از مبارزه باز می داشتند و از پیوستن به نیروی امام منع می کردند و می گفتند این کارهای بچه گانه است و هیچ فایده ای ندارد، امروز بزرگترین خطر بهائیان هستند و ما باید با آن ها مبارزه کنیم. بعد از انقلاب این ها به سراغ سنی ها رفتند.علی رغم این که ادعا کرده بودند انجمن را منحل کردند ولی در سال های اخیر عامل بسیاری از جنایات شدند. در زاهدان و در مسجدی که متعلق به برادران اهل تسنن بود رفتند و به آن ها توهین کردند و باعث یک آشوب و خونریزی در آن جا شدند که بعد وقتی افراد آن شناخته و دستگیر شدند مشخص شد که سیاست انجمن حجتیه بوده است. در سالگرد شهادت حضرت فاطمه(س) به نام حضرت زهرا چه سخنانی مطرح می کنند تا به اختلاف بین شیعه و سنی دامن بزنند. اصولا در جهان تشیع جریان هایی مثل جریان انجمن حجتیه و در جهان تسنن جریان هایی مثل طالبان و القاعده ساخته شده برای این هستند که در بین مسلمان ها ایجاد تفرقه بکنند. آمریکا بعد از آنی که از انقلاب ایران احساس خطر کرد، کارشناسان و صاحبنظران اروپایی پیش بینی کردند که جهان آینده جهان اسلام خواهد بود. به زودی اسلام جهان را در خواهد نوردید و به فکر چاره افتادند و فهمیدند که بهترین چاره آن است که اسلام را بدنام کنند و این تشکلات را راه انداختند واز طریق آن ها اسلام را بدنام کنند. به هر حال انجمن حجتیه جناحی است خطرناک، مرتجع، متعصب است و وجود آن مایه آبروریزی برای اسلام و انقلاب است و هم اکنون هم وجود دارد و بسیار فعال است. مثلا در ورود دختران به جلسه ی کنکور اعلام کرده بودند که دخترانی که جوراب سفید دارند حق ورود به جلسه را ندارند.

آیا بین اعترافاتی که هم اکنون صورت گرفته و اعترافات قطب زاده، احسان طبری و مهدی هاشمی شباهتی میبینید؟

اصولا کسانی که راهشان مقدس نیست، برای منافعشان جارو جنجالی راه می اندازند و حرف هایی می زنند، اما از آن جایی که به راهشان اعتقاد ندارند، هنگامی که پایشان به زندان می رسند در راهشان چرخش به وجود می آید. بنده در مورد پرونده ی افراد مطالعه ی زیادی داشتم. می دانید که بنده در طول سال های 60 تا 63 مسئول مرکز اسناد ساواک بودم. بنده نزد امام رفتم و ایشان فرمودند که انجمن حجتیه را از آن جا بیرون کنید. یکی از ترفند هایی که انجمن حجتیه داشتند این بود که به این اسناد دست پیدا کردن و تمام اسناد رابطه ی خود با انگلیس و آمریکا و ساواک را پالایش کردند. اکثر آقایون روشنفکری که پایشان به زندان رسیده است به نحوی با ساواک وارد مذکره می شدند. علت را که بنده بررسی کردم دیدم که آنها به راهشان اعتقاد کافی ندارند. یک وقتی دکتر سنجابی را دستگیر می کنند و نزد شاه می برند؛ به محض این که به نزد شاه می رسد دست شاه را می بوسد.


منبع: رجانیوز

» نظر